وبلاگ تخصصی دینی وعربی
مطالب درسی-نمونه سوال- روش تدریس -طرح درس



منتظـــر بارانـــم…

تــــو هست هـــا را نیست می کنـــــی... و مــن... نیست هــــا را آنگونــــــه که هست دوست مـــی دارم تـــــو هستــــی منـــــی اگرچــــه نیستـــی... و مــن برای تـــــو نیستــــــم !!! اگرچـــــه... ................................. در عشق حقیقی، کوتاهترین فاصله بسیار طولانی است و از طولانی ترین فاصله ها می توان پل زد ********************************* کـافـی سـت حـرفِ تـو بـاشـد هـیـچ واژه ای روی پـایـش بـنـد نـمـی شـود راهـش را مـی گـیـردُُ تـا دوردست ِ عـطـر تـو پـروانـه مـی شـود! . . . $$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ و عشق آن لحظه معنا پیدا میکند که همدمت اجازه بوسیدن دهد و تو با نهایت عشقی که در دل داری بوسه بر پیشانی معشوقه ات بزنی !!! ....*****......*****........***** و عشق آن لحظه معنا پیدا میکند که همدمت اجازه بوسیدن دهد و تو با نهایت عشقی که در دل داری بوسه بر پیشانی معشوقه ات بزنی !!! .......*********...........********........ هروقت تونستی به کسی آرامش ببخشی بدون عشقت واقعیه ! وگرنه دوست داشتنی که آرامش معشوقو بگیره خودخواهیه ! ...........                                                $$$$$$$*********#######                                                    این واژها گرچه غم دارد تقصیر من نیست دل من درد دارد..... ............................................................ منتظـــر بارانـــم… در خلوت کوچه هایم باد می آید اینجا من هستم ؛ دلم تنگ نیست…. تنها منتظر بارانم تا قطره هایش بهانه ا یی باشند برای نم ناک بودن لحظه هایم و اثباتی بر بی گناهی چشمانم! ************************* من اگر عاشقانه می نویسم ، نه عاشقـم ! نه شکست خورده ... فقط می نویسم تا عشق یاد قلبم بمانـد ...!! در ایـن ژرفای دل کندن ها و عادت ها و هوس ها ، فقـط تمـرین آدم بـودن میکنم ..! ***************************************                          صبر کن ” عشق ” که شکل گرفت لب ، قلب ، چشم ، گویا می شود و ذهن پاک می شود از غبار آن وقت با من باش ، همیشه ی من *********.......       ************                                               انســـانهـا ، تنهـائیت را پـُر نمی کنند . . . فـقط خــَـلوتـت را می شِکنند هر چـــه ; انســـانهـایِ اطرافـت بیشتر باشند ، خــَـلوتـت آشفتـه تـر ، و تـنهـائیت تـنهـاتـر می شود . *******************************************                      به جان هر چه عاشق توی این دنیای پر غوغاست قدم بگذار روی کوچه های قلب ویرانم بدون تو شبی تنها و بی فانوس خواهم مرد دعا کن بعد دیدار تو باشد وقت پایانم ............................................... ما گشته‌ایم، نیست، تو هم جستجو نکن آن روزها گذشت، دگر آرزو مکن دیگر سراغ خاطره‌های مرا مگیر خاکسترِ گداخته را زیر و رو مکن در چشم دیگران منشین در کنار من ما را در این مقایسه بی آبرو مکن راز من است غنچه‌ی لب‌های سرخ تو راز مرا برای کسی بازگو مکن دیدار ما تصور یک بی‌نهایت است با یکدگر دو آینه را رو برو مکن




نویسنده : اسدالله شهریاری تاریخ : سه شنبه 6 اسفند 1392

دنیا دنیای ریاضیست

اومدم بنویسم خیلی شبیه حیوونها هستی اما … وقتی یاد نجابت اسب افتادم وقتی یاد وفاداری سگ و اون نگاه مهربونش افتادم وقتی یاد نهنگ افتادم که به جفتش تا آخر عمرش وفادار می مونه وقتی یاد شیر افتادم که اگر گرسنه نباشه ، شکار نمی کنه وقتی یاد قو افتادم که غرورش رو خیلی دوست داره وقتی یاد مرغ عشق افتادم که بدون جفتش میمیره به خودم گفتم خیلی نامردیه تو رو به ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خواستم آرزوهایم را به رخ روزهایم بکشم دیدم تو با روزها دست به یکی کرده ای ؛ آنها خودت را دارند و من فقط حسرتت را ؛ زبانم بند آمد ! ** * ** * ** * ** * ** * ** سخت است ببازی تمام احساس پاکت را و هنوز نفهمیده باشی اصلا دوستت داشت ؟ روزگار با ما خوب تا نکرد ، ما را خوب “تا” کرد … .............................................................................. روزها رفتند و من دیگر ، خود نمیدانم کدامینم آن من سرسخت مغرورم یا من مغلوب دیرینم ؟ بگذرم گر از سر پیمان ، میکشد این غم دگر بارم می نشینم شاید او آید ، عاقبت روزی به دیدارم *************************************** دنیا دنیای ریاضیست … وقتی عشق را تقسیم کردند و تو خارج قسمت من شدی ! ********************************************* یادم می آید گفته بودی ساده و کوتاه نویسی را دوست داری تقدیم به تو … ساده و کوتاه تنها همین 2 کلمه : برگرد ، غمگینم … ************************************** نه صدای تو می آید نه صدای قلبم ما چه عاشقانه مرده ایم !




نویسنده : اسدالله شهریاری تاریخ : سه شنبه 6 اسفند 1392

خـــراب شــــد تــصویـــرت”…. !!!

حــــتـــی “خـــدا” فرستـــد… ! بــاران اســیــدی… برای تــطهـیـرت بــرف و پـــاکــی …. بــرای تـشبــیهت محـــمد و عیـــسی …. بــرای تظــمــینت یا کــه شیــطان را … برای تقصیــرت دیـــگر تمــام شــــد …. “خـــراب شــــد تــصویـــرت”…. !!!




نویسنده : اسدالله شهریاری تاریخ : سه شنبه 6 اسفند 1392

چقدم زیاد هستن این بعضی ها

راحت بگم خطای دید بود هیچی نبودی .................................. ......... در زندگیم به هیچکس خیانت نکردم جز خودم ! وفای به تو خیانت به خودم بود گاهی اوقات باید بگذری و بگذاری و بروی …. وقتی می مانی و تحمل می کنی ، از خودت یک احمق می سازی * * * * * * * * * * * * * * * * * * دیگر نمیگویم گشتم نبود ، نگرد نیست ! بگذار صادقانه بگویم … گشتیم ! اتفاقا بود ! فقط مال ما نبود ! شما بگردید ! لابد مال     شماست ..قرعه کشی تمام شد . . . تو به اسم دیگری درآمدی . . . تقدیر جای خود . . . اما لااقل اسم مرا هم در کیسه ات می انداختی .............................. عشق هایت را مثل کانال تلویزیون عوض می کنی و افتخار می کنی، که عشق برایت این چنین است! و من می خندم … به برنامه هایی که هیچکدام ، ارزش دیدن ندارند . . . .............................................................. در عجبم چطور هنوز ستون فقراتت سالم است وقتی با این انهدام سخت از چشمانم افتادی؟؟؟ ............................................................... بعضی ها دستشان «رو» میشود امـــــا رویشان کم نمی شود! چقدم زیاد هستن این بعضی ها




نویسنده : اسدالله شهریاری تاریخ : سه شنبه 6 اسفند 1392

نقــــــاش میشوم

ایـن بـی تــفـآوتـیهـآ…. ایــن بـی خــَـبــَـری هــآ…. نــَـبـودَن هآ …. نــَـدیــدَن هــآ ….. یــَـعـنـی بــُـرو …. گـــآهــی چـِـقــَـدر خِــنـگ مـیـشــویـم … باید وقتی حرف میزنی بیشتر دقت کنم ! بازی با چشمهایت را خوب بلد بودی حالا بازی با کلمات را هم خوب یاد گرفتی ! بیچاره دل من که در این بازی بازنده است . . من تمـــــام شــــــــعرهایم را در وصــــــــف نیامدنت ســـــــــــــروده ام ! و اگر یــــــــــک روز ناگهـــــــــــان ناباورنه ســــــــر برسی ... دســـــــــت خالی ,حیرت زده از شاعر بودن استعفا خواهم داد! نقــــــاش میشوم تا ابدیت نقش پرواز را بر میله های تمام قفس های دنیـــــــا خواهـــــــم کشید. خدا تو را برای دلم نگه میدارد




نویسنده : اسدالله شهریاری تاریخ : سه شنبه 6 اسفند 1392

من تعطیلم !

گل گرفته ام تا اطلاع ثانوی در قلبم را ، لطفا نگوید کسی “دوستم داشته باش” این یک قلم جنس را نداریم … تمام شد … من تعطیلم ! ************* ************************************ در اتاقی که به اندازه یک تنهایی است ... دل من که به اندازه یک عشق است ... به بهانه های ساده خوشبختی خود می نگرد ... من تمام ساده لوحی یک قلب را با خود به قصر قصه ها می برم ... و تو می آیی ... بالاخره می آیی ... فقط کمی دیر کرده ای ، همین ...




نویسنده : اسدالله شهریاری تاریخ : سه شنبه 6 اسفند 1392

درد یا هم درد

در سکوت و با سکوت با تو حرف میزنم ... که روزهاست گوشها ، توان اوج موج حرفها ، برایشان بسان فاجعه ست ... درد یا هم درد دلـــی را که شکستـــی گـــچ چـــارہ نکـــرد گـــل گرفتمـــش فکر می کردم تو همدردی ، اما نه ،تو هم دردی اینجا زمین است ، زمین گرد است ! تویی که مرا دور زدی ….. فردا به خودم خواهی رسید !!!! حال و روزت دیدنیست…. بودم! دیــــــــــــدم با دیگری شـــادتری . رفتــــــــــم .




نویسنده : اسدالله شهریاری تاریخ : سه شنبه 6 اسفند 1392



تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به وبلاگ تخصصی دینی وعربی مي باشد.