انکه تنهای تنهاست .....
یه نفر خوابش مياد و واسه خواب جا نداره ، يه نفر يه لقمه نون براي فردا نداره
يه نفر مي شينه و اسكناساشو مي شمره ، مي خواد امتحان كنه كه تا داره يا نداره
يه نفر از بس بزرگه خونشون گم مي شه توش ، اون يكي اتاقشون واسه همه جا نداره
پدر مي خواد واسه دخترش عروسك بخره ، اما پولشو نداره
يكي دفترش پر از نقاشي و خط خطيه ، اون يكي مداد براي آب و بابا نداره
يكي ويلاي كنار درياشون قصره ، ولي اون يكي حتي تو فكرش آب دريا نداره
يه نفر تولدشه ، خونشون مهمونيه ،همه ميان ، يكي تقويم واسه خط زدن روزا نداره
يكي هر هفته يه روز پزشكشون مياد خونش ، يكي بچش داره مي ميره ، خرج مداوا نداره
يكي فكر آخرين رژيماي غذاييه ، يكي از بس كه نخورده ، شب و روز نا نداره
يكي از بس شومينه گرمه مي افته از نفس، يكي هم براي گرماي دستاش ها نداره
بچه اي كه تو چراغ قرمز، گل مي فروشه ، مگه درس و مشق و شور و شوق و رؤيا نداره ؟
هميشه تو دنيا كلي فرق بين آدما س ، اين يه قانون شده و ديروز و حالا نداره
خدا به هر كسي هر چيزي دلش مي خواد بده ، همه چي دست اونه ، ربطي به شعرا نداره
آدما از يه جا اومدن ، همه مي رن يه جا ، اون جا فرقي ميون فقير و دارا نداره
بعضی ها هم رد صلاحیت میشن !!!!
( كاش يه روزي بشه كه ديگه نشه جمله اي ساخت با = نمي شه ، با نمي خوام با نشد ، با نداره.... )
یه شب وقتی که ایشون اومده بود خونه ما که بریم گردش عید از اونجایی که کسی خونمون نبود . مجبور شدم برم پیتزا فروشی که یه پیتزا بدم یارو بخوره.با کمال تاسف دیدم که یه دونه پژو پارس اسپرت و یه ماکسیما کنار در وایسادن.زیاد ناراحت نشدم .ولی وقتی دیدم زن همسایمون داره کوچه ی بغلی سمبوسه میفروشه دیگه اتیش گرفتم.
تا کی فقط صحبت کنیم و عمل نکنیم
اسدالله شهریاری