وبلاگ تخصصی دینی وعربی
مطالب درسی-نمونه سوال- روش تدریس -طرح درس



درمان دندان درد شدید

درمان دندان درد شدید با روشی فوق العاده

 
ﺍﮔﺮ ﻣﻲﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﺩﻧﺪﺍﻥ ﺩﺭﺩ ﺷﻤﺎ ﻓﻮﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﺷﻮﺩ، راهی شگفت انگیز وجود دارد که دندان درد شما کاملا خوب خواهد شد.
به گزارش ایران اسلامی ، ﺍﮔﺮ ﻣﻲﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﺩﻧﺪﺍﻥ ﺩﺭﺩ ﺷﻤﺎ ﻓﻮﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﺷﻮﺩ، راهی شگفت انگیز وجود دارد که دندان درد شما کاملا خوب خواهد شد.

ﭘﻨﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﺼﺎﺭﻩ ﮔﻞ ﻣﻴﺨﻚ ﺁﻏﺸﺘﻪ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺭﻭﻱ ﺩﻧﺪﺍﻥ ﺩﺭﺩﻧﺎﻙ ﺧﻮﺩ ﺑﮕﺬﺍﺭﻳﺪ . ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺩﻗﺖ ﻛﻨﻴﺪ ﺍﻳﻦ ﻣﺎﺩﻩ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﺩﻭ ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺭﻭﻱ ﺩﻧﺪﺍﻥ ﻧﻤﺎﻧﺪ، ﭼﻮﻥ ﺑﺎﻋﺚ ﺍﻟﺘﻬﺎﺏ ﻟﺜﻪ ﻣﻲﺷﻮﺩ .

ﭘﺰﺷﻜﺎﻥ ﺁﻟﻤﺎﻧﻲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﮔﻴﺎﻩ، ﺩﺍﺭﻭﻱ ﺑﻲﺣﺴﻲ ﺗﻬﻴﻪ ﻛﺮﺩﻩﺍﻧﺪ و مطالعات جدید نشان می دهند این دارو می تواند نقش زیادی در تسکین درد ها داشته باشد.

نتایج مطالعات نشان می دهند، گل میخک خاصیت درمانی دارد و در قدیم و طب سنتی نیز آن را در تهیه دارو ها به ویژه داروهای بی حسی زیاد به کار می گرفتند و ماساژ این گل با دندان نیز باعث از بین رفتن جرم های آن خواهد شد.



نویسنده : اسدالله شهریاری تاریخ : یک شنبه 29 تير 1393

قبری که نوح ع برای حضرت علی ع ساخت
قبری که نوح(ع) برای حضرت علی(ع) ساخت
تاریخ انتشار : يکشنبه ۲۹ تير ۱۳۹۳ ساعت ۱۰:۱۲
امام حسن(ع) بر پیکر پاک امیرالمؤمنین(ع) نماز خواند، پس از نماز، تابوت را کنار زدند و با جا به جا کردن خاک، آرامگاهی ساخته یافتند که سنگ نوشته‌ای نشان می‌داد که آن قبر را حضرت نوح(ع) برای حضرت علی(ع) آماده ساخته است!
قبری که نوح(ع) برای حضرت علی(ع) ساخت
 
به گزارش ایران اسلامی به نقل از تسنیم، قبر مطهر مولی الموحدین امیرالمؤمنین علی(ع) صدها سال قبل از خودشان آماده اما مخفی بود؛ چرا که مدفن منور آن بزرگوار که توسط حضرت نوح نبی(ع) قرن‌ها پیش ساخته شده و آن حضرت به محل واقف بود و أحدی غیر از این بزرگوار مطلع نبود و ضمن وصیتش رمزی فرمود تا محل آن برای فرزندانش روشن شود.

پس از شهادت حضرت علی(ع) بر اساس وصیتش فرزندان ارجمندش شبانه آن نازنین بدن را غسل دادند و کفن کردند و به خاک سپردند. پس از انجام غسل و کفن به دستور امام حسن(ع) جز فرزندان امیرالمؤمنین و شماری از یاران خاص آن حضرت، همه برگشتند و آن تابوت بر دوش جبرئیل و میکائیل و حسن و حسین(ع) از کوفه دور شد و بر سوی نجف (منطقه غری) رهسپار شد.

مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم در ادامه به شرح این رویداد می‌پردازد:

در نقطه‌ای از آن سرزمین، جلو تابوت به زمین آمد و فرزندان آن حضرت نیز عقب آن را بر زمین نهادند و امام حسن(ع) همان گونه که پدر سفارش فرموده بود بر آن پیکر پاک نماز خواند پس از نماز، تابوت را کنار زدند و با جا به جا کردن خاک، آرامگاهی ساخته و پرداخته یافتند که سنگ نوشته‌ای نشان می‌داد که آن قبر را حضرت نوح(ع) برای بنده برگزیده و شایسته خدا، علی(ع) آماده ساخته است.

هنگامی که بر آن شدند تا آن پیکر مقدس را به درون قبر برند ندای منادی را از آسمان شنیدند که می گفت: «انزلوه الی التربة الظاهر، فقد اشتاق الحبیب الی الحبیب»، آن بدن پاک را بر زمین پاک نهید که دوست مشتاق دیدار دوست است».[۱]

شیخ مفید در کتاب «الارشاد» خویش این گونه آورده است که: قبر آن حضرت(ع) بنا به وصیتی که کرده بود، مخفی ماند تا زوال دولت بنی امیه که دشمنی و کینه‌ورزی شدیدی نسبت به آن حضرت(ع) داشتند و چون قدرت به دست بنی‌عباس افتاد، در زمان امامت امام صادق(ع) توسط آن حضرت قبر مطهر جد بزرگوارش آشکار شد و امام صادق(ع) چون به پیش ابوجعفر منصور دوانقی (متوفی ۱۵۸ هجری) دومین خلیفه عباسی می‌رفت، قبر جد بزرگوارش را زیارت کرد و آشکار نمود از آن به بعد شیعیان چون متوجه این امر شدند، به زیارت قبر مطهر حضرت علی(ع) شتافتند.[۲]

و به این جریان شیخ ابوعلی طبرسی در کتاب «اعلام الوری بأعلام الهدی» اشاره کرده است.[۳] در اینجا دو روایت که در رابطه با محل دفن است، اشاره می‌شود:

۱. «ابی عمید» به سند خود می‌گوید: شخصی از امام حسین(ع) پرسید: جنازه امیرالمؤمنین(ع) را در کجا به خاک سپردید. فرمود: شبانه جنازه را برداشتیم و از جانب مسجد اشعث آن را بردیم تا به پشت کوفه کنار غریین برده و در آنجا به خاک سپردیم.

۲. جابر بن یزید جعفی گوید: از امام باقر(ع) پرسیدم جنازه امیرالمؤمنین(ع) در کجا دفن شد؟ فرمود: پیش از طلوع خورشید در جانب غریین به خاک سپرده شد و حسن(ع) و حسین(ع) و محمد حنیفه فرزندان علی(ع) و عبدالله بن جعفر (برادرزاده علی(ع)) وارد قبر شدند و جنازه را در میان قبر گذاردند.[۴]

*ساخت بارگاه امام علی(ع)

چون قبر آن حضرت تا زمان امام صادق(ع) مخفی بوده، لذا قبل از آن کسی نمی‌توانسته بر آن قبر شریف بنا یا حرمی درست کند. اما بعد از اینکه موضع قبر آشکار شد، طبق برخی روایات که حکایت از آن دارد که قبر امام علی(ع) نخستین بار در زمان امام صادق(ع)، زمانی که امام طبق دعوت منصور دوانیقی عازم منطقه حیره بودند حصاری دور قبر کشیدند، مرقد امام پس از آن محل زیارت شیعیان آن حضرت می‌شد.[۵]

البته در طول تاریخ با توجه به سیاست خلفا تغییر و تحولاتی در حرم امام صورت می‌گرفت، برخی از خلفا که از سیاست مذهبی استفاده می‌کردند، جهت جذب علویان به سوی خود و مهار کردن شورش‌های آنان در جهت آبادی حرم حضرت قدم بر می‌داشتند و شیعیان را هم در این کار آزاد می‌گذاشتند، ولی برخی از خلفا همچون متوکل عباسی نسبت به شیعیان سختگیری می‌کردند و اقدام به خراب کردن حرم ائمه(ع) می‌کرد.

اما با روی کار آمدن حکومت شیعی آل بویه و تسلط کامل آن‌ها در بغداد و شهرهای اطراف آن، زمینه را برای گسترش شهرهای مذهبی علویان از جمله نجف و رونق بخشیدن به حرم امام علی(ع) و کوچ علویان به آن شهر به تعمیر و ساختن بارگاه بر قبر امام علی(ع) و توسعه آن اقدام کردند و بر فراز مرقد مطهر امام گنبدی سفید بنا نهادند و در اطراف شهر دیوار کشیدند و برای اولین بار، برای حرم و بارگاه علوی چند حاجب و خادم تعیین کردند.[۶]

بنابراین می‌توان گفت که اولین کسی که اقدام ساختن بنا بر حرم امام علی(ع) کرد، اصحاب امام جعفر صادق(ع) و به دستور آن حضرت این اقدام را عملی کردند، بعد از آن در دوره‌های مختلف توسط علویان تغییر و تحولاتی در آن صورت گرفت و در دوره آل بویه رونق بیشتری گرفت و بر بارگاه علوی گنبد بنا کردند و در دوره‌های بعدی از جمله دوره مغول و دوره صفویان و قاجاریان تغییراتی در بارگاه امام علی(ع) صورت گرفت.

*علت اصلی پنهان بودن قبر حضرت

وصیت امام(ع) این گونه بود که شبانه و مخفیانه دفن شود، چنانکه حضرت زهرا(س) به حضرت وصیت کرد که مخفیانه دفن شود و این وصیت‌ها دارای چند پیام هستند:

۱. بیان مظلومیت اهل بیت

۲. شناخته نشدن جایگاه آنان و پوشیده ماندن منزلت ایشان.

۳. توجه به علت اصلی این مظلومیت در جریان تاریخ اسلام و توطئه‌های دشمنان بر علیه اهل بیت و استمرار این جریان.

۴. همان طور که شخصیت علی(ع) در زمان خود مجهول بود و اکنون پس از قرن‌ها دانشمندان غیر مسلمان نیز تشنه درک حضور و عاشق سخنان و اندیشه‌های اویند، شناخت بارگاه و مرقد ملکوتی علی(ع) نیز نیازمند معرفت و شناخت است که اگر قبل از آن ظاهر می‌شد، مورد اهانت جاهلان واقع می‌شد از این رو پنهان بودنش بهتر بود.

۵. به دلیل کینه و عناد بنی‌امیه و خوارج و دیگران به آن حضرت چنان که سال‌ها حضرت را در منابر خود ناسزا گفتند و بر علیه او تبلیغ کردند، از این رو اگر قبرش معلوم بود جسارت می‌کردند، از این رو سال‌ها در اختفای کامل بود و به جز ائمه و خواص شیعه کسی آگاه نبود.

*پی‌نوشت‌ها:

۱-قزوینی، سید کاظم، امام علی(ع) از ولادت تا شهادت، مترجم علی کرمی، قم، انتشارات دلیل ما، چاپ اول، ۱۳۸۰ش، ص۶۶۳ـ۶۶۴.

۲-شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم، مؤسسة آل البیت للحیاء التراث، چاپ اول، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۰.

۳-شیخ طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، قم، مؤسسة آل البیت الاحیاء التراث، چاپ اول، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۱۲.

۴- علامه حلی، نگاهی بر زندگی دوازده امام(ع)، ترجمه محمد محمدی اشتهاردی، چاپخانه دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۰ش، ص۶۵.

۵-ارشاد، علی اکبر، دانشنامه امام علی(ع)، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۰، ج۹، ص۴۹۲.

۶- همان، ص۴۵۷



نویسنده : اسدالله شهریاری تاریخ : یک شنبه 29 تير 1393

امام علی , درزمان پیامبر ص
صفحه اصلى > انديشه امام على‏عليه السلام > گزيده‏اى از مقالات
امام اميرالمؤمنين على (ع) در زمان پيغمبر اكرم (ص)
 
مطالب مرتبط داخلی
 
عقل و تعقل از ديدگاه امام على (ع)
سعادت در انديشه اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام
كار، اشتغال و توليد از ديدگاه امام على عليه السلام
نفاق و منافقان در نگاه امام موحدان‏ عليه السلام
دولت و سياست‏هاى اقتصادى امام على عليه السلام
اميرالمؤمنين على (ع) در زمان پيغمبر اكرم (ص)
عبادت و عبوديت‏در پرتو رهنمودهاى امام على عليه‏السلام  
مبانى فلسفى نظام اقتصاد اسلامى‏از ديدگاه امام على (عليه‏السلام)
مصحف امام على عليه السلام
روايات امام على (ع)
امام على(ع) و مخالفان
امر به معروف و نهى از منكر
تاريخ و فلسفه تاريخ
اهداف و آرمان‏هاى حكومت
غرر الحكم و درر الكلم
سيره اقتصادى امام على (ع)
امام على (ع) و قاسطين
ايمان در كلام اميرالمؤمنين (ع)
مباهله
انديشه‏هاى اعتقادى‏
انديشه‏هاى اخلاقى
انديشه‏هاى اجتماعى
انديشه امام على‏عليه السلام
صفحه اصلى
 
مطالب مرتبط خارجی
 
 
اولین جمله پیامبر(ص) در زمان بعثت
دفاعی یا تهاجمی بودن جنگ¬های زمان پیامبر (ص)
روند تاریخی آموزش از صدر اسلام تا پایان دوره امویان
نقطه آغاز تشیع

امام اميرالمؤمنين على (ع) در زمان پيغمبر اكرم (ص)


فهرست :

- مقدمه
- دوران مكه ( اميرالمؤمنين (ع) مولود كعبه )
- تربيت و پرورش به دست پيغمبر اكرم
- نخستين مسلمان
- اولين نمازگزار
- اعلام خلافت على (ع) در يوم الانذار
- اميرالمؤمنين (ع) از دعوت علنى تا هجرت
- انتظار پيغمبر (ص) در قبا براى على(ع)
- هجرتهاى على (ع)
- پيوند برادرى پيغمبر اكرم (ص) با على (ع)
- ازدواج على (ع) و فاطمه (س)
- على (ع) بزرگترين سردار مجاهد اسلام
- برجسته‏ترين چهره غزوات پيغمبر (ص)
- در جنگ حنين
- در غزوه طائف
- جانشينى پيغمبر (ص) در مدينه به هنگام جنگ غزوه تبوك
- فرمانده هميشه پيروز سريه‏هاى اسلام
- سريه ذات السلاسل
- شكستن بتها
- سريه طى
- سريه على (ع) به يمن
- ابلاغ آيات برائت از مشركين
- على (ع) در مباهله
- على (ع) در حجةالوداع و اعلام ولايتش در غدير خم
- على (ع) در آخرين روزها عمر شريف پيغمبر (ص)
- منابع و مآخذ
-  پى‏نوشت‏ها


امام اميرالمؤمنين على (ع) در زمان پيغمبر اكرم (ص)

از آنجا كه عنوان اين نوشتار بررسى زندگى و شخصيت اميرالمؤمنين (ع) در دوران زندگانى پربركت رسول اكرم (ص) است، و سخن در اين مورد بايد از ولادت آن وجود مقدس آغاز شود، اما داستانى لطيف و پرمعنى مربوط به پيش از ولادت آن حضرت و در تعظيم و بزرگداشت پيغمبر اكرم (ص) ما را برآن داشت تا كلام را با آن آغاز كنيم.

به نوشته ملا جلال الدين دوانى فيلسوف بزرگ قرن دهم در رساله «نورالهدايه فى اثبات الولايه» اين كه جمهور اهل سنت از ميان تمام صحابه پيغمبر (ص) فقط به على (ع) «كرم الله و جهه» مى‏گويند به دو علت است: يكى اين كه در ميان صحابه تنها على (ع) بوده است كه قبل از بلوغ اسلام آورد و هرگز در مقابل بت نايستاد و كرنش نكرد، و ديگر اين كه نوشته‏اند زمانى كه فاطمه دختر اسد مادر على (ع) به آن حضرت آبستن بود هرگاه محمد بن عبدالله(ص) را مى‏ديد، ناگهان به احترام آن حضرت برمى‏خاست و اداى احترام مى‏كرد.

پيغمبر آينده اسلام روزى گفت: اى مادر! تو آبستن هستى، من راضى نيستم براى من اين‏طور از جا برخيزى. فاطمه گفت: به خدا قسم هرگاه شما را مى‏بينم، جنينى كه در شكم دارم طورى جابجا مى‏شود كه مرا ناگزير مى‏سازد از جا بلند شوم! (1)

اين سخن به نقل از دانشمند متكلم و فيلسوفى بزرگ نشان از عظمت مقام شامخ اميرالمؤمنين (ع) دارد، زيرا پيش از آن كه حضرت محمد (ص) به مقام نبوت نائل گردد، على (ع) از شكم مادر به آن حضرت اداى احترام مى‏كرد و مادر خود را براى بزرگداشت پيامبر آينده اسلام از جاى بلند مى‏كرد.

دوران مكه

اميرالمؤمنين (ع)، مولود كعبه

ولادت با سعادت اميرالمؤمنين على (ع) بنابر مشهور ميان شيعه و سنى در سيزدهم ماه رجب سى سال پيش از عام‏الفيل درون خانه كعبه روى داد. در منابع شيعى نحوه ولادت آن حضرت در كعبه روى داد. در منابع شيعى نحوه ولادت آن حضرت در كعبه به نقل از «يزيد بن قعنب» چنين روايت شده است كه گويد: من و عباس بن عبدالمطلب و گروهى از قبيله عبدالعزى مقابل خانه خدا نشسته بوديم كه در اين هنگام فاطمه بنت اسد مادر اميرالمؤمنين كه نه ماه به او باردار بود و درد زايمان داشت، به كعبه روآورد و گفت: «بار پروردگارا! من به تو و آنچه از سوى تو از پيامبران و كتابهاى آسمانى آمده است، ايمان دارم. من تصديق‏كننده سخن جدم ابراهيم خليل هستم كه او بنيان‏گذار اين خانه برگزيده است. پس به حق آن كسى كه اين خانه را بنا كرد، و به حق اين مولودى كه در شكم دارم، ولادت او را بر من آسان گردان.»

يزيد بن قعنب مى‏گويد: ما خانه (كعبه) را ديديم كه از پشت شكافته شد و فاطمه داخل آن رفت و از چشمان ما ناپديد گشت و ديوار كعبه به هم آمد. ما آنجا مانديم كه قفل در كعبه را بگشاييم، ولى گشوده نشد. دانستيم كه اين امر از جانب خداوند تعالى است. پس از چهار روز فاطمه در حالى كه اميرالمؤمنين (ع) را در دست داشت، از كعبه بيرون آمد و گفت: «خداوند من را بر زنان بزرگ پيشين برترى داد؛ زيرا آسيه دختر مزاحم (همسر فرعون) خدا را پنهانى در جايگاهى عبادت مى‏كرد كه خداوند دوست ندارد در آن عبادت شود مگر از روى ناچارى. و مريم دختر عمران درخت نخل خشكى را حركت داد تا از رطب تازه خورد. اما من به بيت‏الله الحرام وارد شدم و از ميوه‏ها و نعمتهاى بهشتى خوردم». (2)

مسعودى از مورخان بزرگ «ولادت اميرالمؤمنين على بن ابيطالب كرم‏الله وجهه را در كعبه» ذكر كرده است. (3)

به نقل مرحوم علامه امينى، حاكم نيشابورى در كتاب «مستدرك صحيحين» آورده است كه: «اخبار متواتر مى‏رساند كه فاطمه بنت اسد، اميرالمؤمنين على بن ابيطالب كرم‏الله وجهه را درون كعبه به دنيا آورد». و از كنجى شافعى در كتاب «كفايه» به سند او از حاكم نيشابورى نقل مى‏كند كه: «اميرالمؤمنين على بن ابيطالب در مكه و در خانه خدا شب سيزدهم ماه رجب سى سال پس از عام‏الفيل به دنيا آمد. نه پيش از وى و نه پس از آن حضرت، به غير از او مولودى در بيت‏الله الحرام متولد نشد، و اين كرامتى براى وى، و به سبب مقام با عظمت او بود» . (4)

همچنين علامه امينى اعتقاد احمد بن عبدالرحيم دهلوى مشهور به «شاه ولى‏الله» در كتاب «ازالة الخلفاء» در مورد چگونگى ولادت اميرالمؤمنين (ع) را كه عينا شبيه كلام حاكم نيشابورى است، نقل كرده؛ و از قول شهاب‏الدين آلوسى صاحب تفسير كبير در كتاب «شرح قصيده عينيه عبدالباقى افندى عمرى» مى‏نويسد: اين كه امير كرم‏الله وجهه در خانه خدا به دنيا آمد، در جهان امرى مشهور است و در كتابهاى دو فرقه شيعه و سنى آمده است... به غير از وى كرم‏الله وجهه هيچ كس در خانه خدا متولد نشد، و چقدر مناسب است امام امامان در جايى كه قبله مسلمانان است به دنيا آيد. منزه است آن كه هر چيز را در جاى خود قرار داد و او بهترين حكم‏كنندگان است. (5)

موارد فوق بهترين سند در منحصر به فرد بودن ولادت اميرالمؤمنين (ع) در كعبه است و در حقيقت مهر بطلانى است بر نقل مجعول ولادت «حكيم بن حزام» يكى از سران مشركين مكه در خانه خدا.

فاطمه بنت اسد پس از خروج از كعبه، نوزاد خود را به خانه آورد. پيغمبر آينده اسلام كه از ماجرا باخبر شده بود در خانه ابوطالب بود. نوزاد تا آن لحظه چشم باز نكرده بود. نخستين بارى كه چشم گشود لحظه‏اى بود كه پيغمبر ضمن تبريك به زن عموى خود، نوزاد را از آغوش او گرفت و اولين نگاه نوزاد به روى محمد (ص) بود. آن حضرت صورت نوزاد را بوسيد و نام او را «على» گذارد و به عمو و زن عمويش مژده داد كه اين نوزاد آينده‏اى بس درخشان دارد . (6)

تربيت و پرورش به دست پيغمبر اكرم (ص)

از فضيلتهاى اختصاصى حضرت امير (ع)، تربيت و پرورش آن حضرت در دامان رسول اكرم (ص) است . در دوران كودكى على (ع) و در پى خشكسالى و قحطى كه قريش دچار آن شد، زندگى بر ابوطالب سخت شد. پيغمبر اكرم (ص) به عموهاى خود پيشنهاد كرد به منظور سبك كردن بار مخارج ابوطالب، برخى از فرزندان او را به خانه‏هاى خود ببرند. آن حضرت همراه با عباس نزد ابوطالب رفت و پيشنهاد خود را با وى مطرح كرد. ابوطالب به آنان گفت: عقيل را براى من بگذاريد و هرچه خواستيد انجام دهيد. پيغمبر (ص) فرمود: من كسى را انتخاب مى‏كنم كه خدا براى من برگزيده است، يعنى على را. (7)

اميرالمؤمنين (ع) در اين خصوص مى‏فرمايد:...پيغمبر (ص)، من را در زمان كودكى در دامان خود پرورش داد. كودكى بودم كه به سينه‏اش مى‏چسبانيد و در بسترش مى‏خوابانيد. در آغوش او جاى داشتم و بوى خوش بدنش را استشمام مى‏كردم. غذا را مى‏جويد و در دهان من مى‏گذاشت ...خداوند بزرگترين فرشته از فرشتگان را از زمانى كه پيغمبر (ص) را از شير گرفتند، همنشين آن حضرت گردانيد كه او را در شب و روز به راه بزرگواريها و خويهاى نيكوى جهان سير دهد . من را به پيروى از آن امر مى‏فرمود. در هر سال به حرا مى‏رفت و در آن اقامت مى‏كرد و من او را مى‏ديدم و غير از من آن حضرت را نمى‏ديد... (8)

به نقل برخى از منابع معتبر اهل تسنن، از نعمتهايى كه خداوند (تنها) به على (ع) ارزانى فرمود، اين بود كه او پيش از اسلام در خانه رسول خدا بود. (9) از همان يزيدين قعنب روايت شده است كه فاطمه بنت اسد در سى سالگى رسول‏الله (ص)، على (ع) را به دنيا آورد. پيغمبر خدا او را بسيار دوست مى‏داشت و به فاطمه مى‏گفت: گهواره على را نزديك بستر من قرار دهيد (10) به روايت ابن ابى الحديد از حسين بن زيدبن على (نواده امام چهارم)، وى مى‏گويد از پدرم زيد شنيدم كه رسول خدا گوشت و خرما را مى‏جويد تا نرم گردد و سپس در دهان على (ع) قرار مى‏داد، در حالى كه او كودكى در خانه آن حضرت بود. (11)

نخستين مسلمان

اميرالمؤمنين على (ع) در ميان خاندان پيغمبر (ص) و اصحاب آن حضرت، نخستين كسى است كه به خداى تعالى و پيامبرش ايمان آورد و اين امر مورد اتفاق تمام شيعيان و اكثريت قريب به اتفاق مورخان و محدثان سنى است. اميرالمؤمنين (ع) خود در اين باره مى‏فرمايد:... پيغمبر اكرم (ص) هر سال مدتى در كوه حرا به سر مى‏برد. من او را در اين مدت مى‏ديدم و جز من كسى او را نمى‏ديد. در آن روزها غير از پيغمبر و خديجه كسى به اسلام نگرويده بود و من سومين آنها بودم. من نور وحى و رسالت را مى‏ديدم و بوى نبوت را استشمام مى‏كردم . (12) من بر فطرت اسلام متولد شدم و در ايمان و هجرت بر همه پيشى گرفتم. (13)

در جايى ديگر خطاب به مردم مى‏فرمايد: مى‏دانيد كه من نخستين كسى از شما هستم كه به خدا و پيغمبرش ايمان آوردم و پس از من بود كه شما دسته دسته داخل اسلام شديد. (14) از عبارت «انا اول من اكن» پيداست كه آن حضرت حتى پيش از خديجه به پيغمبر اكرم ايمان آورده است و هيچ كس بر اميرالمؤمنين (ع) در ايمان به پيغمبر سبقت نگرفته است. ابن هشام قديميترين مورخ مسلمان و از اهل تسنن، در كتاب سيره تحت عنوان «على نخستين كسى كه اسلام آورد» فرازهايى را به شرح ايمان آن حضرت اختصاص داده است. (15) ابن اثير جرزى دانشمند متعصب سنى هم مى‏نويسد: على بن ابيطالب در گفتار بسيارى از علما نخستين كسى از مردم است كه اسلام آورد. (16) وى همچنين از انس بن مالك روايت مى‏كند كه پيغمبر اكرم (ص) در روز دوشنبه مبعوث شد و على روز سه‏شنبه اسلام آورد. (17)

برهان‏الدين حلبى شافعى از سلمان فارسى روايت مى‏كند كه پيغمبر فرمود: نخستين كس از اين امت كه بر حوض (كوثر) درمى‏آيد، اولين كسى است كه ايمان آورده، يعنى على بن ابى‏طالب (رضى‏الله عنه) است. اين سخن را هنگامى فرمود كه فاطمه را به ازدواج او درآورده بود و به او (فاطمه) فرمود: همسر تو سرور (همه مردم) در دنيا و آخرت است، زيرا نخستين از اصحاب من است كه اسلام آورد. (18)

مرحوم علامه امينى در كتاب گرانقدر الغدير عقيده بيش از پنجاه تن از صحابه و تابعين از جمله عمربن خطاب را به نقل از منابع معتبر اهل تسنن آورده است كه همه گفته‏اند على بن ابيطالب نخستين كسى بود كه به پيغمبر خدا ايمان آورد. (19)

به نوشته مسعودى، بسيارى از مردم بر اين اعتقادند كه على هرگز به خدا شرك نورزيد تا از نو اسلام آورد، بلكه در همه امور پيرو پيغمبر خدا بود و به او اقتدا مى‏كرد و بر همين حال به بلوغ رسيد. خدا به او عصمت داد و او را مستقيم داشت و براى پيروى پيغمبر خود به او توفيق داد؛ زيرا آن دو در طاعات مجبور و مضطر نبودند، بلكه با اختيار و قدرت، بندگى خداوند و موافقت امر او و پرهيز از مناهى او را انتخاب كردند. (20)

بنابر مشهور در شيعه و سنى، على (ع) هنگام ايمان آوردن به پيغمبر اكرم، ده سال داشت . (21)

اولين نمازگزار

پس از آنكه مراسم بعثت پيغمبر اكرم (ص) انجام گرفت، جبرئيل براى دومين بار بر آن حضرت نازل شد و آبى از آسمان آورد و روش وضو گرفتن و نمازگزاردن و ركوع و سجود را به پيغمبر تعليم داد. (22) رسول خدا نيز به خديجه و على آموزش داد و چون به نماز ايستاد على (ع) در همان سن و سال (ده سالگى) پشت سر پيغمبر ايستاد و به آن حضرت اقتدا كرد، و خديجه هم در پشت سر على (ع) به نماز ايستاد. (23)

برخى منابع معتبر سنى از اميرالمؤمنين (ع) روايت كرده‏اند كه فرمود: من بنده خدا و برادر پيغمبر خدا هستم، و من صديق اكبر هستم. غير از من كسى جز دروغگوى تهمت‏زن مدعى آن نشود . تحقيقا من هفت سال پيش از مردم با پيغمبر خدا نمازگزاردم. من نخستين كسى بودم كه با آن حضرت نمازگزاردم. (24) نيز روايت شده است كه اميرالمؤمنين(ع) بر منبر مسجد بصره فرمود: من صديق اكبر هستم؛ پيش از آن كه ابوبكر ايمان آورد، من ايمان آوردم و پيش از اسلام آوردن او، من اسلام آوردم. (25)

شيخ مفيد به سند خود از انس بن مالك روايت مى‏كند كه گفت پيغمبر (ص) فرمود: فرشتگان هفت سال بر م و على درود مى‏فرستادند؛ زيرا در اين مدت به جز از من و على، شهادتى بر يگانگى خدا و رسالت محمد به آسمان بالا نرفت. (26) ابن اثير جرزى دانشمند متعصب سنى از ابوايوب انصارى روايت مى‏كند كه گفت پيغمبر اكرم (ص) فرمود: فرشتگان هفت سال بر من و على درود مى‏فرستادند، زيرا در اين مدت هيچ مردى با من به جز على نماز نگزارد. (27)

اعلام خلافت على (ع) در يوم الانذار

در سن 13 سالگى على (ع) با نزول آيه «و انذر عشيرتك الاقربين» (سوره شعراء آيه 214) پيغمبر اكرم (ص) مأمور شد تا خويشان نزديك خود را از رسالت خويش آگاه كند و آنان را از نافرمانى خداوند بيم دهد. رسول اكرم (ص) به على (ع) فرمود غذايى تهيه كند و چهل مرد از اولاد پسرى و دخترى عبدالمطلب را براى صرف غذا دعوت نمايد. مردان بنى‏هاشم بر سر سفره پيغمبر نشستند. پس از صرف غذا آن حضرت سه بار برخاست و طى سخنانى دعوت خود را آشكار ساخت و فرمود: كدام يك از شما برانجام اين كار من را مساعدت مى‏كند تا برادر، وصى و جانشين من در ميان شما باشد؟ همه حاضران سر به زير انداختند و تنها على (ع) كه از همه جوان‏تر بود، برخاست و در هر سه بار رسالت پيغمبر اكرم (ص) را تصديق كرد. آن گاه رسول خدا فرمود: اين على، برادر، وصى و جانشين من در ميان شماست. پس فرمان او را بشنويد و اطاعت كنيد.

با اداى اين سخن حاضران برخاستند و در حالى كه مى‏خنديدند، به ابوطالب مى‏گفتند محمد به تو دستور مى‏دهد كه از سيرت پيروى كنى و مطيع اوباشى.

ماجراى يوم الانذاز و اعلام ولايت و خلافت اميرالمؤمنين (ع) در عموم منابع شيعه و بسيارى از منابع تاريخى و تفسير اهل تسنن آمده و تشريح شده است. (28)

اميرالمؤمنين على (ع) از دعوت علنى تا هجرت

پس از انتشار خبر رسالت پيغمبر اكرم (ص) و دعوت آن حضرت، على (ع) از آن هنگام تا هجرت به مدينه هم پاى رسول خدا بود و در مقاطع مختلف در خدمت دعوت نبوى و دفاع از وجود مقدس پيغمبر بود.

على (ع) و ايمان ابوذر: در اين دوران على (ع) عامل ارتباط ابوذر چهارمين يا پنجمين فرد مسلمان با پيغمبر اكرم (ص) است. ابوذر كه براى تحقيق در مورد رسالت آن حضرت به مكه آمده بود، به لحاظ دشمنى مشركان با پيغمبر و نيز رعايت مسائل امنيتى نمى‏توانست به حضور پيغمبر برسد. اين على (ع) بود كه ابوذر غريب را كه در صحن مسجدالحرام خوابيده بود، به خانه برد و سه روز از او پذيرايى كرد تا آن كه وى را خدمت پيغمبر آورد و سرانجام ابوذر مسلمان شد. (29)

على (ع) در شعب ابيطالب: در سال هفتم بعثت، پس از آن كه سياستهاى مختلف سران مشرك قريش براى پيشگيرى از گسترش دعوت پيغمبر با شكست مواجه شد، در جلسه‏اى در دارالندوه، تصميم گرفتند به منظور محروم ساختن آن حضرت از پشتيبانى قبيله‏اى، بنى هاشم را تحريم اقتصادى و اجتماعى كنند. براين اساس صحيفه‏اى نوشتند و سران قريش آن را امضا كردند و پس از لاك و مهر كردن آن، در كعبه به امانت گذاشتند. ابوطالب براى مقابله با اين سياست، پيغمبر و بنى هاشم را كه چهل مرد همراه با زنان و فرزندانشان بودند، به دره‏اى واقع در كنار مكه برد تا از گزند مشركان در امان باشند. اين دره به اعتبار آن كه ابوطالب بانى اسكان بنى هاشم در آن بود، به «شعب ابيطالب» شهرت يافت.

در مدت دو يا سه سالى كه بنى‏هاشم در شعب بودند، گاهى ابوطالب، اواخر شب پيغمبر را به جاى ديگرى مى‏برد و فرزندش على را به جاى او مى‏خوابانيد تا اگر از طرف كفار قريش خطرى متوجه جان رسول خدا شود، آن حضرت سالم بماند. در اين مدت على (ع) با تمام وجود به استقبال خطر مى‏رفت و براى حفظ جان پيغمبر اكرم (ص) فداكارى مى‏كرد. على (ع) در آن زمان 17 تا 20 ساله بود. (30)

در سفر طائف: در سال دهم بعثت پس از خروج سرافرازانه، پيغمبر (ص) و بنى‏هاشم از شعب ابيطالب، به فاصله كوتاهى خديجه (س) و ابوطالب درگذشتند. پيغمبر اكرم (ص) با اين دو مصيبت، در واقع دو پشتيبان بزرگ خود را از دست داد. خديجه (س) پشتيبان زندگى درونى آن حضرت، و ابوطالب حامى بزرگ و مقتدر پيغمبر (ص) در زندگى سياسى و اجتماعى او بود. با از دست رفتن ابوطالب بود كه سران مشرك مكه نفس راحتى كشيدند و از اين پسر به خود جرأت دادند تا به ساحت مقدس پيغمبر اكرم (ص) جسارت كنند و حتى در موردى علنا به منظور قتل آن حضرت به او حمله‏ور شوند. رسول اكرم (ص) كه از اسلام آوردن بزرگان قريش نوميد شده بود، درصدد برآمد تا با يافتن پايگاهى بدون مزاحمت‏ها و دشمنى‏هايى چون قريشيان، دعوت اسلامى را گسترش دهد. لذا به اين منظور «طائف» را برگزيد و براى دعوت سران آن شهر همراه با على (ع)، و به نقلى با على (ع) و زيد بن حارثه غلام آزاد شده خويش راهى طائف شد.

رسول اكرم (ص) ده روز يا به نقلى يك ماه در طائف اقامت نمود و اشراف و بزرگان شهر را به اسلام دعوت كرد، ولى نه تنها هيچ كس ايمان نياورد، بلكه آن حضرت را از شهر خود راندند و جوانان و سفيهان خود را تحريك كردند كه پيغمبر را سنگ‏باران كنند. در آن هنگام على (ع) به دفاع از پيغمبر برمى‏خاست و تا آن جا كه مى‏توانست جلوى آنها را مى‏گرفت، تا جايى كه سنگ به سرش اصابت كرد و مجروح شد. (31)

دفاع از بيت كنندگان عقبه اولى: در ذى‏حجه سال سيزدهم بعثت گروهى از اهل مدينه كه هفتاد و پنج تن آنان مسلمان بودند، به مكه آمدند و در عقبه اولى با پيغمبر اكرم (ص) پنهانى ملاقات كردند. اين عده پس از سخنانى كه با رسول خدا داشتند، با آن حضرت بيعت كردند و ضمن دعوت از پيامبر براى هجرت به مدينه، متعهد شدند كه اگر رسول اكرم (ص) به مدينه آمد با جان و مال و افراد خود در راه دعوت آن حضرت به ياريش قيام كنند. هنگامى كه كفار قريش از حضور و اجتماع آنها در مكه و نزد پيغمبر آگاه شدند، سلاح به دست گرفتند و به محل اجتماع آنها (عقبه اولى) هجوم بردند. در اين هنگام على (ع) كه بيست و دو ساله بود همراه با حمزه دست به شمشير بردند و آماده شدند كه اگر كفار قصد حمله داشته باشند با آنها درگير شوند. همين امر موجب شد كه اهالى مدينه فرصت يابند تا پراكنده شوند؛ به گونه‏اى كه وقتى كفار سررسيدند كسى از آنها را نديدند و لذا آنها هم پراكنده شدند. (32)

در هم شكستن بتها: على (ع) براى درهم شكستن بت بزرگ قريش (يا به نقلى بت خزاعه) كه بر بام كعبه قرار داشت از شانه پيغمبر (ص) بالا رفت و آن را از فراز كعبه بر زمين انداخت . اين فضيلت بزرگ منحصر به فردى است كه تنها در على (ع) در طول تاريخ وجود دارد كه براى درهم شكستن بتها از شانه پيغمبر خدا بالا رفت. اين فضيلتى است كه مانند ندارد و موهبتى است كه هيچ كس با على (ع) در آن شريك نيست.

در چگونگى شكستن بتها منابع معتبر سنى از اميرالمؤمنين على (ع) روايت مى‏كنند كه فرمود : در همان شبى كه رسول خدا به من فرمان داد تا در بسترش بيارامم و آن حضرت از مكه مهاجرت كرد، پيامبر خدا من را به سوى بتها برد و فرمود: بنشين. من كنار كعبه نشستم. پيغمبر از شانه‏هاى من بالا رفت سپس فرمود: برخيز. من (در حالى كه پيغمبر برشانه‏هايم بود) برخاستم. هنگامى كه آن حضرت ضعف من را در زير پاى خود ديد، فرمود: بنشين. من نشستم؛ آن گاه پيغمبر از دوش من فرود آمد و در برابرم نشست. سپس به من فرمود: اى على از شانه‏هاى من بالا برو. من از شانه‏هاى آن حضرت بالا رفتم. در آن حال رسول خدا (در حالى كه من بر دوش او بودم) برخاست، به گونه‏اى كه من پنداشتم اگر بخواهم، مى‏توانم به آسمان برسم . پس بر بام كعبه رفتم و پيغمبر (ص) از جاى خود به يك سو رفت.

من بزرگترين بت آنها را بر زمين انداختم و آن از مس بود كه با ميخ آهنين بر سطح محكم شده بود. پيغمبر (ص) به من فرمود: آن را تكان بده. من تكان دادم، و پيوسته تكان مى‏دادم . رسول خدا فرمود: بيشتر، بيشتر. جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقا. تكان دادن بت را رها نكردم تا توانستم آن را بركنم. آن گاه فرمود: آن را درهم كوب. پس من بت را درهم كوبيدم تا شكست، سپس فرمود آمدم. من و پيغمبر (ص) بازگشتيم و خوف آن داشتيم كه يكى از قريش يا غير آنان ما را ببيند. على (ع) سپس فرمود: از آن به بعد ديگر بتى بر كعبه بالا نرفت. (33)

در همين ارتباط است كه اميرالمؤمنين (ع) به ابوبكر فرمود: تو را به خدا سوگند مى‏دهم آيا اين تو بودى كه رسول خدا بر دوش خود بالا برد تا بت كعبه را درانداز دو بشكند، تا آن جا كه گويى مى‏خواست به افق آسمان برسد، يا من بودم؟ ابوبكر پاسخ داد: البته تو بودى ! (34)

هرچند در اين نقل تصريح بر وقوع اين حادثه در شب هجرت است، ولى برخى به اعتبار ديگر نقلها اين امر را مربوط به زمان فتح مكه مى‏دانند. با اين وجود بعضى از جمله علامه مجلسى بر اين اعتقادند كه صراحت برخى از اخبار و ظاهر ديگر خبرها دلالت به وقوع آن در پيش از هجرت دارد، و البته جمع بين اين اقوال نيز به سبب تعدد وقوع اين امر امكان دارد. (35)

ايثار در ليلة المبيت: پس از شكست توطئه‏هاى قريش براى جلوگيرى از گسترش دعوت پيغمبر اكرم (ص)، به ويژه پس از پذيرش اسلام از سوى مردم يثرب و مهاجرت مسلمانان به آن شهر، سران قريش به اين نتيجه رسيدند كه اگر پيغمبر مكه را ترك گويد و به يثرب هجرت كند، كار او بالا خواهد گرفت. از سوى ديگر چون يثرب بر سراه مهم تجارتى آنها واقع بود، منافع اقتصادى قريش با هجرت پيغمبر به آن شهر به شدت مورد تهديد قرار مى‏گرفت. بنابراين سران مشرك قريش تصميم گرفتند تا پيش از خروج آن حضرت از مكه با اتخاد تدبيرى كار آن حضرت و اسلام را يك سره كنند.

بزرگان قريش اجتماع كردند و پس از مشاوره‏هايى به اين نتيجه رسيدند كه اخراج و حبس پيغمبر (ص) بى‏فايده است، لذا بر قتل آن حضرت توافق كردند و قرار شد از هر تيره قريش يك تن براى اجراى توطئه قتل رسول خدا حاضر شود. رسول خدا از طريق وحى از قصد شوم آنها باخبر گرديد و مأمور شد همان شب مكه را ترك گويد. پيغمبر (ص) موضوع را با على (ع) در ميان گذاشت و از او خواست تا براى منحرف كردن مشركان در بستر رسول خدا بخفتد. آن گاه پيغمبر (ص) به على (ع) فرمود: يا على! چه مى‏گويى و چه خواهى كرد؟ على (ع) عرض كرد: يا رسول‏الله اگر من درجاى شما بخوابم، شما سالم خواهيد ماند؟ پيغمبر (ص) فرمود: آرى، اين را جبرئيل به من خبر داده است. در اين هنگام على (ع) لبخندى زد و بر زمين افتاد و سجده كرد و شكر خدا را به جا آورد. شكر على (ع) از اين رو بود كه او فداى رسول خدا مى‏شود و اگر خطرى او را تهديد مى‏كند، در عوض پيغمبر خدا سالم مى‏ماند. سپس سر از سجده برداشت و عرض كرد : يا رسول‏الله هر آنچه را مأمور شده‏ايد، انجام دهيد كه گوش و چشم و دلم فداى شما باد . به آنچه مى‏خواهيد فرمان دهيد كه براى انجام آن حاضرم و جز از خدا توفيق نمى‏خواهم .

اين سجده على (ع) نخستين سجده شكرى بود كه در امت اسلام واقع شد، و على نخستين كسى است كه پس از سجده صورت بر خاك نهاد.

پيغمبر (ص) از خانه خارج شد و با اعجاز الهى از حلقه محاصره مشركان قريش گذشت و پس از آن كه ابوبكر آن حضرت را ديد و از قصدش با خبر شد و با او همراه گرديد، از مكه خارج شد و راه جنوب را پيش گرفت و به غار ثور درآمد.

در پى خروج رسول خدا از خانه، على (ع) رداى آن حضرت را بر خود انداخت و در جاى پيغمبر آرميد. مشركان به تصور اين كه پيغمبر در زير آن رداست تا نزديكى صبح، بستر آن حضرت را سنگ‏باران مى‏كردند. على (ع) سر را در ردا فرو مى‏برد تا سنگها به سرش اصابت نكنند، و نيز به اين سبب كه اگر سر بيرون آورد و مشركان بدانند او پيغمبر نيست، به تعقيب رسول خدا بپردازند و بر او دست يابند. نزديكيهاى صبح كفار به سوى بستر پيغمبر حمله ور شدند . على (ع) كه تا اين لحظه سر خود را پوشانده بود برخاست و به آنها هجوم آورد.

كفار گفتند: تو على هستى، پس محمد كجاست؟ على (ع) فرمود: شما تصميم به قتل او گرفتيد، لذا او هم از شهر شما بيرون رفت. به نقلى فرمود: مگر او را به من سپرده بوديد كه اينكه از من مى‏خواهيد؟ در اين هنگام كفار از شدت عصبانيت بر على (ع) حمله لردند و او را به سوى مسجدالحرام كشاندند، ولى پس از بازداشت كوتاهى ناگزير او را رها نمودند. (36)

به نوشته يعقوبى، خداوند در آن شب به جبرئيل و ميكائيل فرمود: من براى يكى از شما مرگ اراده كرده‏ام. كدام يك حاضر است در راه رفيق خود، از خويش بگذرد؟ هر دو زندگى را برگزيدند . خدا به آن دو فرمود: چرا شما همچون على بن ابيطالب نبوديد؟ من ميان او و محمد برادرى برقرار كردم و عمر يكى از آنها را بيشتر قرار دادم. پس على مرگ را انتخاب كرد و زندگى را براى محمد خواست و بر جاى او آرميد. اكنون به زمين فرود آييد واز او در برابر دشمن حفاظت كنيد.

جبرئيل و ميكائيل فرود آمدند. يكى بالاى سر، و ديگرى در پايين پاى على نشستند تا او را از دشمن حفظ كنند و سنگها را از او دور بدارند. در آن حال جبرئيل مى‏گفت: به به تو را اى پسر ابوطالب! چه كسى مانند تو است؟ خدا به وسيله تو بر فرشتگان هفت آسمان مباهات مى‏كند. (37)

در احاديث معتبر شيعه و سنى آمده است كه در آن شب اين آيه شريفه در بزرگداشت على (ع) بر پيغمبر (ص) نازل شد: و من الناس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات‏الله و الله رؤف بالعباد (بقره، آيه 207) يعنى: از زمره مردم، كسى هست كه در راه رضاى خدا جان خود را مى‏فروشد و خدا به بندگان خود رئوف و مهربان است.

على (ع) امين پيغمبر (ص): پيغمبر اكرم (ص) پس از ورود به غار ثور سه روز در آن‏جا بود و سپس به سوى مدينه حركت فرمود. در اين سه روز على (ع) به غار ثور مى‏رفت و آنچه را كه پيغمبر اكرم (ص) و همراهش نياز داشتند، به آنها مى‏رسانيد. در همين روزها پيغمبر از او خواست تا امانتهاى مردم را بازگرداند و بدهى‏هاى آن حضرت را بپردازد و همراه با فواطم بنى هاشم (سه فاطمه نام يعنى حضرت فاطمه زهرا (س)، فاطمه بنت اسد مادر على (ع)، و فاطمه بنت زبير بن عبدالمطلب) به پيغمبر (ص) در مدينه ملحق شود. (38)

آنچه در رد امانات اهميت دارد آن است كه على (ع) دفاع از حيثيت پيغمبر اكرم (ص) را بر عهده گرفته و پيغمبر (ص) نيز اطمينان دارد كه على (ع) از وجهه «امين» بودن او به خوبى دفاع خواهد كرد. اگر به واسطه هجرت پيغمبر (ص) امانتهاى مردم از ميان مى‏رفت، حيثيت رسول خدا مخدوش مى‏گرديد، زيرا در عرب هرگاه شخصى به صفت پسنديده‏اى شناخته مى‏شد، براى حفظ آن اعتبار، حتى از جان خود مايه مى‏گذاشت. بنابراين پيغمبر اكرم (ص) كه هدف اسلام آوردن قريش را دنبال مى‏كرد، نمى‏بايد وجهه «امين» بودن خود نزد آنان را از دست بدهد . از سوى ديگر مجبور است براى بقاى اسلام مهاجرت كند. اينجاست كه على (ع) دغدغه رسول خدا را از اين جهت نيز برطرف نمود و با رد امانات و بازپرداخت بدهى‏هاى آن حضرت، نگذاشت دشمن كوچكترين بهانه تبليغاتى بر ضد پيغمبر به دست آورد.

همچنين مأمور كردن على (ع) به آوردن دختر پيغمبر خدا به مدينه (كه هنوز به ازدواج با على در نيامده است) نشان از اين دارد كه هيچ كس چون على مورد اعتماد و اطمينان رسول خدا نيست. در همين ارتباط شيخ مفيد مى‏نويسد: رسول خدا امانت‏دار قريش بود و چون ناچار شد ناگهانى از مكه به مدينه رود، در ميان قوم و خاندان خويش جز على (ع) كسى را نيافت كه امانتهاى قريش را به او سپارد. از اين رو على (ع) را در مكه به جاى نهاد تا امانتها را به صاحبانشان بازگرداند و وامهايى را كه گرفته بود، بپردازد و دختران و زنان خانواده و همسرانش را مهاجرت دهد. ديده نشد كه جز على (ع) كسى را براى اين كار در جاى خود بگمارد . تنها على (ع) بود كه پيغمبر (ص) به امانتدارى او اعتماد كرد و به شهامت و شجاعت وى تكيه كرد و دفاع از زنان و نزديكان خود را به قدرت او سپرد و به راستى و درستى او از جهت خاندان و همسرانش آسوده خاطر شد و آنچه از پارسايى و خودنگهدارى او مى‏دانست، خاطرش را بر اداى امانت او آرام داشت. (39)

على (ع) در راه مدينه: اميرالمؤمنين (ع) پس از اداى ديون رسول خدا، همراه با زنان خاندان پيغمبر (ص) به سوى مدينه حركت كرد. على (ع) آنها را سواره مى‏برد و خود پياده مى‏رفت، و در طول راه از آنها در برابر دشمنان حفاظت مى‏كرد. در ميان راه براى دفع شر دشمن از خودگذشتگى نشان داد. (40) هنگامى كه «ضجنان» (41) رسيدند، تعقيب‏كنندگان قريش كه هفت تن سوار نقابدار و نفر هشتم غلام آزاد شده حرب بن اميه كه «جناح» خوانده مى‏شد، سررسيدند.

على (ع) زنان را فرود آورد و با شمشير كشيده به سوى مهاجمين رفت. سواران فرياد زدند : اى پيمان‏شكن! گمان مى‏كنى كه مى‏توانى اين زنان را نجات دهى؟ بازگرد... على (ع) فرمود : اگر بازنگردم؟ گفتند: به خوارى بازخواهى گشت، يا با سر تو باز مى‏گرديم.

سواران به زنان نزديك شدند تا آنها را سوار كنند و باز گردانند. در اين هنگام على (ع) ميان زنان و سواران قرار گرفت. «جناح» شمشير خود را متوجه على (ع) كرد. على (ع) ضرب او را از خود بازگردانيد و او را فريب داد و ضربتى را متوجه شانه وى كرد كه ناگهان اسب او عقب رفت و شمشير على (ع) بر پشت اسب فرود آمد. آن عده از گرد على (ع) پراكنده شدند و به او گفتند: اى پسر ابوطالب از ما دور شو. على (ع) فرمود: من به سوى پسرعمويم رسول خدا به يثرب مى‏روم. پس هر كس دوست داد كه گوشتش را تكه تكه كنم و خونش را بريزم، مرا تعقيب كند يا به من نزديك شود. سپس به طرف مدينه حركت كردند.

على (ع) در نزديكى كوه ضجنان فرود آمد و يك شبانه‏روز استراحت كرد تا در اين فاصله ديگر مستضعفان مؤمن مهاجر از مكه به آنان ملحق شدند . (42)

دوران مدينه

انتظار پيغمبر (ص) در قبا براى على (ع)

رسول خدا فاصله مكه و مدينه را در دوازده روز طى كرد و دوازدهم ربيع الاول به قبا وارد شد. با آن كه مردم مدينه انتظار ورود آن حضرت را مى‏كشيدند، و بزرگان شهر نيز براى استقبال به قبا آمده بودند، پيغمبر (ص) حدود پانزده روز در قبا توقف كرد تا على (ع) به او برسد .

ابوبكر به پيغمبر (ص) عرض كرد شايد على تا يك ماه ديگر نيايد، در حالى كه مردم مدينه چشم به راه شما هستند. رسول اكرم (ص) فرمود: نه اين گونه نيست. او به زودى خواهد آمد . من نيز از اينجا حركت نخواهم كرد تا عموزاده‏ام، برادرم، و محبوب‏ترين خاندانم، و كسى كه با جان خود من را از مشركان محافظت كرد، برسد. ابوبكر ناراحت شد و پيغمبر (ص) را در قبا رها كرد و خود به نزديكى از دوستانش در محله‏اى به نام «شخ» رفت. (43)

ابن اثير دانشمند سنى روايت مى‏كند كه على (ع) در طلب پيغمبر (ص) و در راه مدينه شبها حركت مى‏كرد و روزها پنهان مى‏شد تا به مدينه رسيد. (از اين رو پاهاى او ورم كرده و خون‏آلود بود.) به پيغمبر (ص) خبر ورود على (ع) رسيد. فرمود: على را نزد من بياوريد . به آن حضرت گفته شد على قادر به راه رفتن نيست. پيغمبر (ص) خود به نزد على (ع) آمد و هنگامى كه على را ديد، او را در برگرفت و چون ورم پاهاى او را كه خون از آنها مى‏چكيد، مشاهده فرمود، گريه كرد. آن گاه آب دهان خود را ميان دستهايش ريخت و به پاهاى على (ع) ماليد و براى سلامتى او دعا كرد. از آن پس على (ع) تا هنگامى كه به شهادت رسيد، از درد پا شكايت نداشت. (44)

هجرتهاى على (ع)

ابن ابى الحديد معتزلى در فصلى پيرامون «سبقت على (ع) در هجرت» مى‏نويسد: اميرالمؤمنين عليه‏السلام بر ابوبكر و غير او قبل از هجرت به مدينه، پيشى گرفت؛ زيرا پيغمبر اكرم (ص) بارها از مكه هجرت كرد و در ميان قبائل عرب مى‏گشت و از سرزمين قومى به قوم ديگرى مى‏رفت و در اين هجرتها به جز على عليه‏السلام هيچ كس با او نبود.

وى اضافه مى‏كند كه در هجرت پيغمبر (ص) به سوى قبيله «بنى شيبان»، (45) هيچ يك از سيره‏نويسان اختلاف ندارند كه با آن حضرت، على عليه‏السلام و ابوبكر همراه بودند و آنها سيزده روز از مكه دور بودند و سپس به آنجا بازگشتند، در حالى كه آنچه از يارى بنى‏شيبان انتظار داشتند، نزد آنان نيافتند.

در هجرت به طائف نيز على عليه‏السلام و زيد بن حارثه با رسول خدا همراه بودند و ابوبكر با آنها نبود.

ابن ابى الحديد در پايان مى‏نويسد: اما در هجرت او صلى‏الله عليه و آله به سوى بنى عامر بن صعصعه و خويشان آنها از قبيله «قيس عيلان» هيچ كس با آن حضرت همراه نبود، مگر على عليه‏السلام به تنهايى. و اين هجرت در پى وفات ابوطالب پيش آمد كه به رسول خدا وحى شد : از مكه خارج شو، زيرا كه ياورت درگذشت. پيغمبر (ص) در حالى كه تنها على عليه‏السلام همراه او بود، به سوى بنى عامر بن صعصعه رفت و دعوت خود را بر آنان عرضه داشت و از آنان براى اسلام يارى طلبيد و آيات قرآن را برايشان تلاوت كرد، اما آنها نپذيرفتند؛ پس آن دو به مكه بازگشتند. مدت غيبت آن حضرت در اين هجرت ده روز بود. (46)



نویسنده : اسدالله شهریاری تاریخ : یک شنبه 29 تير 1393

چرامردان ازصدای زنان حساب می برد؟

چرا مردان از صدای زن ها حساب می برند؟!!

تا به حال فکر کرده اید چه سری هست که وقتی از gps ماشینتان استفاده می کنید یک خانم راهنمای شماست، یا چرا مثلا در سمند، یک خانم مسولیت هشدار دادن به شما را بر عهده دارد، چرا در مترجم گوگل تلفظ صدای لغات توسط یک خانم بیان می شود یا چرا اپلیکیشن سیری آیفون یک بانو مهربان هست نه یک مرد مهربان؟

در واقع، دلایل زیادی وجود دارد. دلیل اصلی احتمالا مسایل بیولوژیکی است. تحقیقات نشان داده انسان ها به سادگی در مقابل صدای زنانه واکنش نشان می دهند. علت اصلی این واکنش بر می گردد به دوران جنینی و اولین صدایی که نوزاد در رحم می شنود یعنی صدای زیبای مادر.

پرفسور کلیفورد نس استاد دانشگاه استنفورد می گوید: “این پدیده به خوبی قابل اثبات است که مغز انسان به مانند صدای زن، ظریف است و به همین دلیل با صداهای ظریف بهتر ارتباط بر قرار می کند.” جالب است بدانید بیشتر مردم شنیدن صدای زنانه را ترجیح می دهند، مثلا در اکثر موارد پیدا کردن یک صدای زنانه که همه آن را دوست داشته باشند بسیار ساده تر از صدای مردانه ای است که همه علاقه مند به شنیدن آن باشند.

دلیل دیگر استانداردهای صنعتی است که از زمان جنگ جهانی دوم وضع شد، در آن زمان مهندسان تصمیم گرفتند از صدای زن برای کنترل سیستم های ناوبری صوتی هواپیماهای جنگی استفاده کنند تا خلبان بتواند صدای تیم پروازی که همگی مرد بودند را از فرمان های سیستم ناوبری تشخیص دهد. خودروسازان نیز به تبعیت از این سنت، سیستم های صوتی خودروها را با صدای بانوان تولید کردند.

به هر حال با گسترش تکنولوژی ناوبری برخی از شرکت ها مجبور شدند از صدای مردان نیز استفاده کنند تا هم از این قشر مظلوم حمایتی کرده باشند و هم مشکل عدم تطبیق صدای مردان با زنان حل شود. برای مثال کمپانی BMW وقتی دید بسیاری از مردان آلمانی با سیستم مسیر یاب خودرو مشکل دارند و باید بارها اسم مسیر را تکرار کنند تا دستگاه متوجه اسم درست شود مجبور شد صدای مردان را هم به این سیستم اضافه کند.

اصلا فکر کرده اید اگر صدای مردان را به جای صدای بانوان در اپراتور ها می گذاشتند چه می شد؟ تصور کنید وقتی می خواستید به کسی زنگ بزنید و اتفاقا عصبی هم بودید و مع القصه در ایرانی هم زندگی می کردید که اپراتور هایش همیشه توپ کار می کنند آن وقت یک مرد از پشت خط به شما می گفت: “مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد”، آن وقت بود که عصبانیت شما با شتابی عمودی اوج می گرفت.

منبع : سلامت سيمرغ



نویسنده : اسدالله شهریاری تاریخ : پنج شنبه 26 تير 1393

تعیین شب قدر

 

تعیین شب قدر

 


سوال: شب قدر کدام شب است؟


پاسخ: در این که «لیلة القدر» در ماه «رمضان» است تردیدى نیست؛ چرا که جمع میان آیات قرآن، همین معنى را اقتضا مى کند. از یکسو مى گوید: «قرآن در ماه رمضان نازل شده»(1) و از سوى دیگر مى فرماید: «در شب قدر نازل گردیده».(2)


ولى در این که کدام شب از شب هاى ماه رمضان است؟ گفتگو بسیار است، و در این زمینه تفسیرهاى زیادى شده؛ از جمله: شب اول، شب هفدهم، شب نوزدهم، شب بیست و یکم، شب بیست و سوم، شب بیست و هفتم، و شب بیست و نهم. اما مشهور و معروف در روایات این است که در دهه آخر ماه رمضان و شب بیست و یکم یا بیست و سوم است؛ لذا در روایتى مى خوانیم: در دهه آخر ماه مبارک، پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) تمام شب ها را احیا مى داشت و مشغول عبادت بود. و در روایتى از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «شب قدر، شب بیست و یکم یا بیست و سوم است». حتى هنگامى که راوى اصرار کرد کدامیک از این دو شب است و پرسید: اگر من نتوانم هر دو شب را عبادت کنم کدامیک را انتخاب نمایم؟! امام(علیه السلام) تعیین نفرمود، و افزود: «مَا أَیْسَرَ لَیْلَتَیْنِ فِیما تَطْلُبُ»؛ (چه آسان است دو شب براى آنچه مى خواهى).(3)


ولى در روایات متعددى که از طرق اهل بیت(علیهم السلام) رسیده است، بیشتر روى «شب بیست و سوم» تکیه شده، در حالى که روایات اهل سنت بیشتر روى «شب بیست و هفتم» دور مى زند.


در روایتى از امام صادق(علیه السلام) نیز نقل شده که فرمود: «أَلتَّقْدِیْرُ فِى لَیْلَةِ الْقَدْرِ تِسْعَةُ عَشَرَ، وَ الاِبْرامُ فِى لَیْلَةِ اِحْدى وَ عِشْرِیْنَ وَ الاِمْضاءُ فِى لَیْلَةِ ثَلاثُ وَ عِشْرِیْنَ»؛ (تقدیر مقدرات در شب نوزدهم، تحکیم آن در شب بیست و یکم، و امضاء در شب بیست و سوم است).(4) و به این ترتیب بین روایات جمع مى شود.


ولى به هر حال هاله اى از ابهام شب قدر را [به خاطر جهتى که به آن اشاره مى شود] فرا گرفته است.


بسیارى معتقدند مخفى بودن شب قدر در میان شب هاى سال، یا در میان شب هاى ماه مبارک رمضان، براى این است که مردم به همه این شب ها اهمیت دهند؛ همان گونه که خداوند:
رضاى خود را در میان انواع طاعات پنهان کرده تا مردم به همه طاعات روى آورند.


غضبش را در میان معاصى پنهان کرده، تا از همه بپرهیزند.
دوستانش را در میان مردم مخفى کرده، تا همه را احترام کنند.
اجابت را در میان دعاها پنهان کرده، تا به همه دعاها رو آورند.
اسم اعظم را در میان اسمائش مخفى ساخته، تا همه را بزرگ دارند.
و وقت مرگ را مخفى ساخته، تا در همه حال آماده باشند.
و این، فلسفه مناسبى به نظر مى رسد.(5)   

(1). سوره بقره، آیه 185.
(2). سوره قدر، آیه 1.
(3). «نور الثقلين»، ج 5، ص 625، حديث 58.
(4). «نور الثقلين»، ج 5، ص 626، حديث 62.
(5). گرد آوري از کتاب: تفسیر نمونه، آيت الله العظمي مکارم شيرازي، دارالکتب الإسلامیه، چاپ سی و ششم، ج 27، ص 211 - 213.
 

 




نویسنده : اسدالله شهریاری تاریخ : پنج شنبه 26 تير 1393

کار عجیب اوباما

کار عجیب اوباما

ینی من عاشق این اوبامام  حرکتو ببین تو روخدا

 



 



طبقه بندی: عکس نوشته، حقیقت،



نویسنده : اسدالله شهریاری تاریخ : سه شنبه 24 تير 1393

عمریست غم و درد نشانم داده

عمریست غم و درد نشانم داده

در آتش سینه اش امانم داده

رنجور ترین درخت باغش هستم 

هر بار مرا دیده تکانم داده

.

.

.

هیچکس نـفهمیـــــد که « زلـیخـــــــا » مــَـــــــــرد بـود ..!

میــــدانی چــــــــــــرا ؟؟؟

مـــــردانـــگی میــخواهـــــدمــــــــانـدَن ،

پــای عشقی که مـُـــدام تـو را پـــس میــــزَنــد

.

 




نویسنده : اسدالله شهریاری تاریخ : سه شنبه 24 تير 1393

توهرچیزی که ازخدامی خواهی

بسم الله الرحمن الرحیم

هر چیزی که تو طلب می کنی و از خدا می خواهی ، زمانی که می خواهد برآورده شود ؛ لوازمی را می طلبد که تو باید آن لوازم را هم بپذیری و قبول کنی .به عنوان مثال : بچه ی شیر خواره اگر میل به خوردن کباب دارد ، باید درد دندان درآوردن را و محرومیت از شیر مادر را هم تحمل کند . یا خانمی که عشق مادر شدن را دارد ، باید نه ماه حمل و درد زایمان را هم تحمل کند.

کسی که می خواهد در مسیر خدا قرار گیرد و متقی شود وبه خدا نزدیک شود باید باتحمل سختی ها و فشارها در این راه صبر کند و در میدان های امتحان خون دل خوردن و از دست دادنها را هم بپذیرد تا وجودش در بلاها ، ساییده شود وبه صفای قلب دست پیدا کند.

ولادت حضرت امام حسن علیه السلام برهمگان مبارک

 

 

 

نوشته شده توسطه اسدالله شهریاری



نویسنده : اسدالله شهریاری تاریخ : سه شنبه 24 تير 1393

تا دیر نشده به رمضان سلام کن !

بسم الله الرحمن الرحیم

اگر تا امروز به رمضان سلام نکردی ، از امروز سلام کن ، چون رمضان ماه نیست حقیقتی است در وجود .

سحر شد و سریع به افطار در وجودمان نزدیک می شویم ؛ دعای سحرت را بخوان که وقت اذان است .

نماز را اقامه کن که وقت گذشت ... باید رفت ...

گفتم نماز را اقامه کن ؛ نه بخوان ، خواندن با اقامه فرق می کند . خواندن با زبان است و اقامه در وجود !

اقامه یعنی نماز را برپاداشتن ، یعنی حقیقت نماز را در وجود خواندن.

اقامه یعنی با نماز یکی شدن و به خدا نزدیک شدن !

تو چقدر به خدا نزدیکی و چقدر از خدا دوری ؟

آنگاه که بی مهابا به گناه چنگ می زنی از او دور می شوی و

آن گاه که در سحر ، وجودت با اشک ندامت یک "الله اکبر " می گوید، به او نزدیکی .... بسیار نزدیک

یا من هو اقرب الیّ من حبل الورید

 



نویسنده : اسدالله شهریاری تاریخ : سه شنبه 24 تير 1393

مولا ی من ! تو چه غریبانه در بین مایی

مولا ی من ! تو چه غریبانه در بین مایی

بسم الله الرحمن الرحیم

مولای من ! تو چه غریبانه در بین ما زندگی می کنی و

براشتباهات و گناهان ما اشک می ریزی و ما را دعا می کنی

آقا ! عده ای فقط نام و نام خانوادگی تو را می دانند و دیگر حقیقت تو را ادراک نمی کنند .

عده ای حتی نام تو را هم انکار می کنند و از حقیقت تو بی خبرند . 

آقا ! ما روزانه در روزمرگی خود گرفتار شده ایم .

 چندین سال گذشته و ما ذره ای از صورت نماز بالاتر نرفته ایم و نماز بر ما اثر نگذاشته و ما را عروج نداده ! 

مولای من ! هر روز که می گذرد ؛ غرق در دنیای مدرنیته ی غرب ، مانند پینوکیو ، به دنبال شهر بازی جدید می گردیم .

آقا ! ما خود و راه و آدرس برگشت به خانه را گم کرده ایم .

بیراهه را راه دیده ایم و در بی خبری ، با چشم بسته به دنبال بیگانه ،

همچنان خود را دور می زنیم و ...

 یا غیاث المستغیثین ! اکنون ما را دریاب .....

یا فارس الحجاز ادرکنی ! 

 




نویسنده : اسدالله شهریاری تاریخ : سه شنبه 24 تير 1393

عربی 2 انسانی نوبت دوم
 

ردیف

 

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــؤالات

بارم

1

عبارتهای زیر را به فارسی روان ترجمه کنید .

 الف)  رَبّنا آتِنا فی الدّنیا حَسنَةً و لا تَجعَل فی قلوبِنا غِلّا ً للمؤمنین .

 

  ب)اِنّ العاملَ یَبنی المنازِلَ العالیة َ و یَسکُنُ الاَکواخَ الحقیرة َ .

 

 

 ج) اِنّ ضَوء الشّمسِ ِ یَصلُ اِلَینا خِلالَ ثَمانی دَقائقَ فقَط .

 

 

   د) رَفَعَ یَدیْه الی السّماء و دمُوعُهُ جاریهٌ مِن عَیْنیْهِ.

 

 

   ه) کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة باذن الله .   

 

 

  و )  کانَت اُمّی تَقومُ بتَحضیرِ الطعامِ و فی اللیالی تَسهَرُ مِن اَجلِ راحتی . 

 

 

3

2

   جمله ی مقابل را به عربی بنویسید .         من در تابستان در کارگاه پدرم کار می کنم.

 

 

5/.

3

اِنتخب الصحیح للفراغات

الف)  لن ..............من یطلب الراحة فی الحیاة.   ( یفلحُیفلحْ  - یفلحَ –یفلحِ)

 

ب) الطالبان یسبحـ...ن فی النهر.    (  ا  -    و  -   یـ   )

 

5/.

4

 

 

 

 

عین فی العبارات التالیة :  هرکدام فقط یک مورد                     

الف- وعنده مفاتح الغیب لایعلمها الا هو.           ب- یساعد المؤمنون الناس .

 

1الاسم الآلة :                                      2) المبتدأ               

3) الفاعل(الضمیرُ البارز)                             4) الفعل المزید

 

2

5

عین المعرفتین ( فقط دو معرفه معین نمایید ) : (کذّبتْ قوم نوح المرسلین . )

 

 

 

5/.

6

از میان کلمات زیر واژه های مترادف و متضاد هم را بیابید .       

        الجُبن  - اَحسَن  - البرودة -  اِشترَی  -  الحَرارة – الخوف – باعَ  - اَفضَل 

...........= ...........     .......... = ............  ...........≠ ..........  .......... ≠ ............

 

1

7

أ ملأ الفراغ بالموصول المناسب :  (( الّتی ، اللاتی ، ما، الذّی ، اللذَینِ ، الّذینَ ))        

 

الف- هو .   .   .   .  انزل القرآن لهدایة البشر.   ب- انّ الله یحبّ  .   .   .   .  یجاهدون فی سبیله .

 

5/.

8

کلماتی را که زیر آنها خط کشیده شده به فارسی و عربی برگردانید.                

جاء رجلٌ و بَدأ با لسعایة .                   قائدُ ثورتنا اَیقَظ َ المسلمینَ مِن نوم الغفلة  

 

او به دیگران دشنام داد .                     من بازی بسکتبال را دوست دارم

 

1

9

اکمل الفراغات فی الترجمه :    

  الف- نجاهد فی سبیل الحق حتی ننتصر.  ترجمه:( در راه حق جهاد می‌کنیم …….....………)0 

 

ب- هو اظلم الحکّام. سوّد الله وجهه و ادخله النّار.

 او ستمگرترین حاکمان است.خداوند چهره او را ….…...... … و او را وارد آتش جهنّم گرداند.

 

1

10

جای خالی را با مورد مناسب از داخل پرانتز کامل کنید .

 الف)عَسی الّله اَن یَنصرنا .  ..........که خداوند مارا یاری دهد ( شاید – امید است – نزدیک است )

 

ب) .........السلامَ یَستقرُ فی العالم ( لَیسَ- لَیتَ  - کأنّ َ)  کاش صلح و آرامش در جهان استقراریابد

 

5/.

11

صغّر هاتین الکلمتین:  1- بعد :                       2- شجرة :            

 -عین الصفة : ( الایثار صفة انسانیّة یتخلّق المؤمن بها. ) 1-                   2-  

-عین المضاف والمضاف الیه :  ( سلـــمتُ علی مُدیـــر المـــدرسةِ ) .         

 

5/1

12

لتَّحلیل الصَّرفـﻰ: ( تجزيه )

        ﴿   الإسلام یدعو المسلمین َ إلی الجهادِ  فی سبیل اللهِ .  ﴾

      ا یدعو   : ............... ، .................... ، ....................  .، ....................... .

       المسلمین َ : .................. ، ..................... ، .................. ، ................... .

        الجهادِ   : ................... ، ..................... ، ................... ، .......................

        فی   : ....................... ، ................... ، ...................

 

1

13

  نقش و اعراب کلمات مشخص شده را بنویسید.

اِنّ المؤمنینَ اخوةٌ    - رأیتُ فی اَخیک َ همّة.        

             

75/.

14

کلمات مشخص شده را حرکت گذاری کنید . 

 یذهب کثیرمِنَ المسلمینَ فی ذی الحجة الی مکّة                          

 

 

75/.

15

أجِبْ عَمّا طُلِبَ مِنکَ :  ( درک و فهم )

 الف) عیّن المعرفـﺔَ والنّکرةَ :       إنَّ  هذه  أمّتکم    أمّـﺔً    واحدةً  .

 

ب) عیّن أنواعَ الإعرابِ فیما تَحتَه خطّ (إعراب ظاهری ، تقدیری و محلّی ) :

                     یا إلهـﻰ  أنتَ عَونـﻰ.

 

 ج) عیّن إعرابَ الفعلِ المضارعِ (مرفوع ، منصوب و مجزوم ) : 

                        لَن یَنجَح  مَن  یَطلُبُ الرَّاحـﺔَ  .

 

  د) میّز الفعلَ المعلومَ و الفعلَ المجهولَ :   وظَنُّوا  أنَّهم  إلینا  لا یُرجَعونَ  .

 

 و) عیّن الاسمَ المَنسوبَ:    أنا مِن الإیرانَ فَإیرانیَّ  .

 

ح ) أکمل الفراغَ بالعدد أوالمعدود المناسب :

              فی مَکتبتی اَکثرُ مِن عَشرِ ........ ( مجلات ٍ – مجلات ٌ – مجلة ٍ )     

 

 

5/.

 

5/.

 

 

5/.

 

 

5/.

 

25/.

 

25/.

16

جای خالی را با مورد مناسب کامل کنید .                 

اِفتَخَرَ الرسولُ باَن یُقبّلَ ........ العامل ِ ( یدانِ  - یَدَی – یَدَینِ )

 قَرأتُ الآیاتِ ........ مِن القرآن  ( الشریفة ِ – الشریفة َ – الشریفِ )

 یَحکمُ ........  بِما اَنزَلَ الّله ( القاضیُ – القاضیَ –القاضی )

  اُنصُر ........ فی الشدائد . ( اخوکَ  - ذا حاجةِ – اَخیه )

1

17

درعبارات زیر یک مورد مفعول فیه ؛ اسم غیر منصرف ؛ جواب شرط  پیدا کنید .

 

    اَشجَعُ الناس ِ مَن غلَبَ هَواهُ  -  من یجتهدْ فی درسه ینجحْ- جلستُ عند اختی.

 

75/.

18

جمله ی مقابل را مجهول کنید.   یَعرفُ الناسُ الاشیاء َ باَضدادها .

 

5/.

19

متن  زیر را بخوانید و به سؤالات پاسخ دهید .                       

کانَ عندَ فلاح ٍ جَمَلٌ ، یُحِبُّه کثیرا ً . فی یوم ٍ مِنَ الا َیام ذَهَب اِلیَ السوقِ ِ وَ فَقَدَ جَمَلَه هُناکَ . طَلَب الفلاحُ مِنَ الناسِ ِ اَن یُفَتِّشوا عَنِ ِ الجمل ِ . ثُمَّ اَقسَم اِن یَبیع ِالجَمَلَ بِدینارٍ اِن وَجَدَهُ . حینما کانَ یَتَجَوَّلُ فی السوق ِمَساءً وَجَدَ الجَمَلَ قُربَ شجرةٍ فَفَرِحَ وَلکِنَّهُ تَذَکَّرَ قَسَمَه .

 

الف) ماذا طلَب اَلفلاحُ مِن الناسِ بَعدَ فِقدان ِ الجمل ِ ؟

 

ب)  الف) اَینَ فَقَدَ الفَلاحُ جَمَلَه ؟

 

ج) یک مورد معرفه ی به اضافه در متن بیابید .

 

75/.

 

آدمی فقط در یک صورت حق دارد؛             به دیگری از بالا نگاه کند

و آن هنگامی است که بخواهد؛     دست دیگری که بر زمین افتاده بگیرد تا او را بلند کند ...

                                                     «  من الله التوفیق»

20

 

 




نویسنده : اسدالله شهریاری تاریخ : دو شنبه 16 تير 1393

خیت

       




نویسنده : اسدالله شهریاری تاریخ : یک شنبه 8 تير 1393

کوله بارت بر بند

کوله بارت بر بند   

شاید این چند سحرفرصت اخر باشد     که به مقصد برسیم

وبفهمیم که یک عمر چه غافل بودیم

می شود اسان رفت

می شود کاری کرد که رضا باشد او

ای سبکبال    در این راه شگرفت

در دعای سحرت هرگز از یاد مبر

من جامانده بسی محتاجم

 

     




نویسنده : اسدالله شهریاری تاریخ : یک شنبه 8 تير 1393

کلید سوالات امتحان عربی2 انسانی نوبت دوم 1393 . دبیرستان کوثر هپرو

کلید سوالات امتحان عربی2 انسانی نوبت دوم 1393 . دبیرستان کوثر هپرو   دبیر اسدالله شهریاری

جواب سوال 1

الف)پروردگارا به ما در دنیا نیکی عطا کن و کینه ی  مؤمنین را در دلهای ما قرار نده .

ب ) بی شک کارگر، خانه های بلندمی سازد و خودش در کلبه های کوچک و حقیر زندگی می کند .

ج ) همانا نور خورشید فقط  درطی هشت دقیقه به ما می رسد .

د ) دستهایش را بطرف آسمان بلند کرد درحالی که اشک از دیدگانش جاری بود.

ه ) چه بسا گروهی اندک به خواست خدا برگروهی بسیار چیره گردد.

و ) مادرم به آماده کردن غذا می پرداخت و  شبها به خاطرآسایش من بیدار می ماند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

جواب سوال2    اَنا فی الصّیفِ  اَعملُ فی مَعملِ اَبی .        جواب سوال3    الفیفلحَ   ب - ا           

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سوال4 . 1- مفاتح   2- وعندهُ  3- واو در المومنون   4- یساعد     ج سوال5  قوم نوح:معرفه باضافه  ـــ  المرسلین: معرفه به ال    

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

جواب سوال6   الجُبن = الخوف           اَحسَن = اَفضَل      البرودة  ≠  الحَرارة       اِشترَی  ≠ باعَ 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

جواب 7 الف. الذّی  ــــــ  ب . الّذینَ       جواب 8   دشنام داد : شَتمَ –   بسکتبال: کرة السلّة –  السعایة : بدگویی –    ایقظ : بیدار کرد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 جواب سوال 9 الف. تااینکه پیروزشویم    ب . سیاه    ــــ                جواب سوال10 الف. امیداست     ــــ  ب. لَیتَ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

جواب سوال11  1- بعید    2- شجیرة     1- الایثار  2- انسانیّة            مُدیـــر: مضاف         المـــدرسةِ :مضاف الیه

جواب سوال12     یدعو : فعلُ مضارعٍ ، للغائبِ ، مجرّد ثُلاثی ، معتل(ناقص) ، متعدٍّ ، معلومٌ ، معربٌ /

المُسلمینَ : إسمٌ ، جمعُ سالمٍ للمذکر، معرّف بال ، مشتق (اسم فاعل)،معربٌ ، منصرف،صحیح الآخر/

الجهادِ : إسمٌ ، مفردٌ ، مذکرٌ ، معرّف بال ، جامد(مصدرٌ)، معربٌ ، منصرفٌ ، صحیح الآخر/

فی : حرف جرٍّ ، عاملٌ ، مبنی علی السکونِ./

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

جواب سوال13   المؤمنون : مبتدا ،مرفوع به واو ـ ک: مضاف الیه ، محلاً  ـ  همّة : مفعول به منصوب به اعراب اصلی فتحه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

جواب سوال 14. یذهبُ - کثیر ٌ – مکة َ        جواب سوال15 الف .هذهِ :معرفه   امةً:نکره   ب- محلی ــ تقدیری   ج_ لن ینجح :منصوب یطلبُ :مرفوع     د- وظَنُّوا : معلوم     یُرجَعونَ : مجهول       و: إیرانیَّ    ح: مجلات ٍ   

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

جواب سوال16 -  یدَی – الشریفة َ – القاضی – ذا حاجة      سوال17 غیر منصرف : اشجع    جواب شرط : تنجح   مفعول فیه : عند   

جواب سوال 18       تُعر َفُ الاشیاء ُ باضدادها           ــــــــــــــــــ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

جواب سوال19  الف : طلب من الناس اَن یُفتّشوا عن الجمل    ب . فی السوق        ج . جَملَهُ  -قَسمَهُ

 




نویسنده : اسدالله شهریاری تاریخ : پنج شنبه 5 تير 1393

کلیدتجربی عربی2تجربی نوبت دوم 1393

کلیدتجربی              عربی2تجربی نوبت دوم 1393

جواب سوال1    الف: امّت اسلامي محروم از چيزهاي خوب و پاك نيست .

ب : انسان حقیقت ماه را فقط درقرن بیستم بعد ازفرود اولین انسان برسطح آن شناخت.

ج : گیاهان غذای انسان وحیوان را آماده می کنند وبه پاکیزه کردن هوا کمک می کنند.

د : در افزايش علم، به خاك افكندنِ دشمنان وجود دارد و زيباييِ علم، اصلاح عمل است.

و : مردم در مسيرشان به طرف اهداف خود در جست و جوي الگوهاي برتر هستند.                                                 ه : من بدهکارهستم وخانواده ام نیازمند به کمک هستند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

جواب سوال2 :    هل تَصبرونَ حتی نأخُذَ راتِبَنا مِن بیتُ المالِ؟

جواب سوال3 : الف: اسم فعل ناقصه قائدُ وخبر آن قدوةً می باشد   ب : الاُمّةُ اسم کانت وخبر آن متحدةً می باشد

جواب سوال4 : الناسِ اول: مضاف الیه ومجروربه کسره . الناسَ دوم : مفعولٌ به ومنصوب به فتحه

                  المسکینُ صفت ومرفوع به تبعیت ازموصوف  الحمارُ.  العرجِ . مجروربه حرف جر

جواب سوال5 :   الناسُ : اسم جمع مذکر،معرف بال،جامد، منصرف، صحیح الاخر/فاعل ومرفوع به اعراب اصلی

  یُترکوا: فعل مضارع للغائبین(جمع مذکرغایب) ثلاثی مجرد،مبنی للمجهول، معرب،متعدی/ فعل مجهول ونائب فاعل آن ضمیربارز واو       هم : اسم ،ضمیرمنفصل،مرفوع، للغائبین،معرفه، مبنی علی سکون/ مبتدا ومرفوع محلا

یُفتَنونَ: فعل مضارع مرفوع،للغائبین،مبنی للمجهول ،مجردثلاثی، متعدی،معرب / فعل مجهول ونائب فاعل ضمیربارز واو

جواب سوال6 : جمالُ              جواب سوال7:  1-اخوان موصوف . مجدین صفت  اخوان مضاف  و ی مضاف الیه         2-الدنیا اسم مقصور    راعٍ اسم منقوص      3- مَن موصول ومبنی برسکون – بِ حرف جرومبنی برکسر

جواب سوال8: الف :به سوﻯ مرگ حركت كن و تسليم نشو       ب:نادان كسـﯽ است كه از هواﻯ نفس پيروﻯ كند .

جواب سوال9:الف : المجاهدونَ   ب: لن يُقَصِّرْنَ    ج: نُسَبِّحُ    د: المحسنينَ       ه: ینجَح        و: يؤمنوا

جواب سوال10:  المُسلمین  -  الی المکةَ

جواب سوال11: القرآن : معرفه بأل    ما: اسم موصول ومعرفه   هو : ضمیر ومعرفه

جواب سوتا12: العلماءَ  و المسلمينَ : اسم انَ ومنصوب      إكْتَشَفوا  : اسم کان مرفوع   القانونَ: خبرکان منصوب

جواب سوال13:   «  کُتِبَ  الصيامُ  على المسلمينَ  »       

جواب سوال14: ماتفعلوا فعل شرط ومجذوم به حذف نون – یَعلَم  جواب شرط ومجزوم به سکون  

ینفیق : فعل امرغایب ومجزوم به سکون

جواب سوال 15: المعلمونَ : مبتدا مرفوع بااعراب فرعی «واو» ــ یدافعونَ : فعل مضارع مرفوع به ثبوت نون اعراب فرعی وخبرمحلا مرفوع .  الطالبین . مجروربه حرف جر با اعراب فرعی « یاء»

جواب سوال 16:  اگر تلاش کنید در کارها یتان  ، موفق می شوید .

جواب سوال 17:  بُعثَ الانبیاءُ لِهدایة النّاس.

جواب سوال18 : الف: تـَنـْتـَخِبُ مَسْکنَها فـﻲ باطِن الأرض .    ب: تـَجْمَع فیه الحُبوب المُختلفة .

                       ج: عندما تـَشْعُر بالرّطوبة .                   د: تخرج                       

                        و: لاتـَفـْسُد                                                                            

 




نویسنده : اسدالله شهریاری تاریخ : پنج شنبه 5 تير 1393



تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به وبلاگ تخصصی دینی وعربی مي باشد.